کد مطلب:9976 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:327

تا ملاقات خدا(2)
مقاله
بسم الله الرحمن الرحيم



يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ1



«اي انسان; تو با زحمت و رنج به سوي پروردگارت حركت مي كني و او را ملاقات خواهي كرد».



همان طور كه گفته شد: هر گونه تغيير تدريجي را حركت مي نامند; بنابراين تحول تدريجي در روح انسان حركت هم است و اگر به سوي خدا باشد، مي توان گفت كه ما در حال حركت به سمت خدا هستيم. واژه لقاء و ملاقات در جايي به كار مي رود كه دو چيز از هم فاصله داشته باشندو سپس به هم برسند. در آيه مذكور كه مي فرمايد: «تو خدا را ملاقات خواهي كرد»، فرض بر اين است كه اكنون از خدا دور هستي و زماني او را ملاقات خواهي كرد. ظاهراً اين ملاقات، عام و متعلق به همه انسان ها است كه در روز قيامت با خدا خواهند داشت; ولي ملاقات ويژه اي كه به اولياي خدا تعلق دارد. آرزوي اولياي خدا و پيشوايان معصوم(عليهم السلام)در دعاها و مناجات ها رسيدن به اين لقاء ويژه است. در تعبيرات قرآني كه درباره ملاقات با خدا داريم، همه جا «رب» و «اللّه» به صورت مفعول است: كه مصدر به آن اضافه شده است: «لقاء اللّهْ» «لقاء ربكم» پس انسان است كه دارد به طرف خدا مي رود و او را ملاقات مي كند. بر اساس قرائن، اين ملاقات در قيامت است. حال اين پرسش مطرح مي شود كه پس چگونه بر اساس آيات قرآني كساني در روز قيامت از ملاقات با خدا ممنوع هستند؟! «كَلاّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذ لََمحْجُوبُونَ»2 كفار و گردن كشان در روز قيامت با خدا ملاقات ندارند; در حالي كه بر اساس آيه پيشين، همه انسان ها خدا را ملاقات خواهند كرد. احتمالاً ملاقات با نديدن منافات نداشته باشد; براي نمونه يك فرد نابينا كسي را ملاقات مي كند، ولي او را نمي بيند. اما نكته اين كه عالم قيامت عالم ملاقات با خدا معرفي شده اين است كه در بينش قرآني عالم دنيا عالم حجاب و عالم آخرت عالم ظهور حقايق است چنان كه مي فرمايد: لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَة مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ3 بنابراين آيه شريفه، به برخي انسان ها گفته مي شود تو از اين مطلب غافل بودي، البته ديگران هم نمي ديدند، مگر اوحدي از اولياء خدا، اما تو نه تنها نمي ديدي، بلكه نسبت به اين حقيقت غافل هم بودي، اما حالا كه وارد اين عالم شدي پرده را از جلوي چشم تو كنار زديم. نمي فرمايد: يك چيز جديدي خلق كرده ايم، بلكه مي گويد: پرده را از جلوي چشمت كنار زديم. نتيجه اش اين شد كه چشمت تيزبين شده و خوب مي بيند! آن وقت اينان مي گويند: رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنّا مُوقِنُونَ4 پروردگارا، ديديم آن چه پيغمبران به ما خبر دادند و قبلاً خبرش را شنيده بوديم و باور نمي كرديم، حالا ديگر ديديم و شنيديم و يقين كرده ايم، اما آن يقين ديگر متأسفانه هيچ ارزشي ندارد; چون يقيني جبري است; چنان چه اگر آن يقين جبري در دنيا هم حاصل مي شد سودي نداشت همان طور كه قرآن مي فرمايد: اِن نشأ نُنَزِّلْ عليهم مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ5 آن يقيني ارزش دارد كه شخص با اختيار كسب كند، درس بخواند، فكر كند و از كلمات انبياء و اولياء استفاده كند تا به يقين برسد، البته صرف اينها هم آدم را به يقين نمي رساند، بلكه بايد عمل انسان با علمش همخواني داشته باشد تا يقين پيدا كند، والا مفاهيمِ تنها خيلي نقش تعيين كننده اي ندارد. بنابراين كساني هستند كه در روز قيامت با خدا ملاقات مي كنند، ولي او را نمي بينند و از اين وضع رنج مي برند و اتفاقاً بايد اين گونه باشد. اگر انسان احساس عطش نكند، از بي آبي درد نمي كشد، هرچند بدنش به آب نياز داشته باشد. چند بار در عمرمان اتفاق افتاده كه از دوري خدا رنج ببريم، آه بكشيم و گريه كنيم؟ در اين جهان نياز به ملاقات خدا را درك نمي كنيم; ولي در عالم قيامت همه، اين نياز را درك مي كنند. بالاترين لذت انسان اين خواهد بود كه يك كلمه سخن خدا را بشنود. آن قدر احساس نياز مي كند كه اگر نشنود از هر آتش جهنمي برايش سوزان تر خواهد بود. وقتي خدا مي خواهد از شدت عذاب برخي انسان ها سخن بگويد، اشاره مي كند كه اين ها كساني هستند كه خدا در روز قيامت به آن ها نگاه نمي كند و با آن ها حرف نمي زند. اين عالم جاي ملاقات با خدا و شنيدن سخن او نيست، در نتيجه احساس نياز نمي شود; ولي آخرت عالمي است كه انسان ها اين نياز را درك مي كنند و نمي يابند، آن وقت مي سوزند. در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه چرا اين جهان، جاي ملاقات نيست؟ در پاسخ بايد گفت: در اين جهان انسان ها بايد با اختيار و انتخاب خودشان راه درست را برگزينند و بپيمايند تا به كمال مطلوب برسند. اگر همه حقايق دين در اين جهان به گونه اي بود كه هيچ كس نتواند آن را انكار كند، تكليف و امتحان معنا نداشت. اين عالم براي همين است كه افراد جوهر ذات خود را نشان دهند و خوب و بد روشن شود: الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً6 پس اين جهان بايد همراه با جهل و ابهام باشد; هدف از آفرينش انسان از بين نرود; ولي هنگامي كه آزمايش پايان يافت، لزومي ندارد كه حجاب باشد. به همين سبب وقتي از اين عالم مي رود، به تدريج پرده ها برداشته مي شود. اهل برزخ، چيزهايي مي بينند كه در اين جهان نمي ديدند. البته كساني هستند كه خدا گاهي پرده را از چشمشان بر مي دارد و آن چه را كه در برزخ بايد ديده شود در همين جا مي بينند; اين ها استثناء است. مي فرمايد:يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الاْخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ7 اين چيزي كه مردم مي بينند ظاهري است; باطني هم دارد كه از آن غفلت دارند. إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامي ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً8 آن هايي كه اموال يتيمان را به ناحق مي خورند گمان مي كنند لذت آور است، غافل از اين كه آتش مي خورند! دنيا زدگان غافل هستند و غفلت داشتن با نديدن متفاوت است. بنابراين نسبت دنيا به آخرت شبيه نسبت ظاهر به باطن است. در قيامت، پرده ها كنار مي رود يَوْمَ تُبْلَي السَّرائِرُ9 آن چه در دل ها نهفته است آشكار مي شود: يَومُ هُمْ بارِزون لا يَخْفي عَلَي اللّهِ مِنْهُمْ شَيْء فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ 10ـ وَ بَرَزُوا لِلّهِ جَمِيعاً11 بنابراين بين ما و حقيقت پرده است; ولي ما با سرعت در حال حركت به سوي آخرت هستيم. هر روزي كه از عمرمان مي گذرانيم، يك گام به آخرت نزديك مي شويم البته اين سير براي ما چندان آسان نيست. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَد12 زندگي در اين جهان، همراه با رنج است. ويژگي بهشت اين است كه هيچ رنجي در آن نيست. وقتي وارد آن جهان شويم و پرده ها برداشته شود، مي فهميم كه با چه كسي طرف هستيم. در اين جهان قدرت هاي گوناگوني وجود دارند; به همين جهت در جهان آخرت پرسيده مي شود: لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ13 امروز قدرت در دست كيست؟ هيچ جوابي داده نمي شود جز للّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ14 يك قدرت يگانه هست كه همه چيز را در قبضه خودش دارد، آن هم اللّه است. آن جا روشن مي شود كه سر و كار همه با اللّه هست و هيچ كس ديگر كاره اي نيست. آن جا عالَم ملاقات با خدا است; البته خداوند متعال همه جا هست: فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ ان الله واسع عليم.15 وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ و هو الحكيم العليم16 ولي اين جا ما با خدا ملاقات نداريم، در آن جهان است كه همه بايد با خدا ملاقات كنند; البته برخي از آن ملاقات چنان غرق در لذت مي شوند كه خودشان را هم فراموش مي كنند، گروهي هم مانند تشنه اي هستند كه چندين روز آب نخورده است و براي يك جرعه آب خنك، بي تابي مي كند; ولي علي رغم رسيدن به آب به او آبي نمي دهند! چه سوزي دارد؟! احساس تشنگي مي كند، آب هم هست; ولي نمي تواند بخورد. پس معناي يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلي رَبِّكَ17 مي تواند اين باشد كه زندگي ما يك سفر است. در عالمي واقع شده ايم كه ذاتش عين حركت است. اگر همه چيز ثابت بود، سير و حركت معنا نداشت. بنابراين، اين عالم عين حركت است. در اين عالم آفريده شده ايم تا زمينه حركت و سير فراهم باشد; زيرا عالم ثبات كه جاي سير نيست، اما مهم اين است كه جهت حركت همه به سوي خدا است چرا كه مي فرمايد: اَلا اِلَي الله تَصيرُ الاُمور.18